English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (6794 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
loading rack U سکوی بارگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rack up U بازی کردن- حساب کردن
rack U اشغال گیر
rack U به هم بستن
rack U چهارنعل کوتاه
rack U شکنجه کردن
rack U خون مستاجررا در شیشه کردن
rack U چارچوب
rack U میله رنده
rack U سیستم ای که حاوی تختههای مدار متحرک در یک فریم محافظ است
rack U فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
rack U آویز فرش [قالبی فلزی که در فروشگاه جهت آویزان کردن فرش و نمایش آن بکار می رود.]
on the rack U درشکنجه
on the rack U درفشار
rack U قطاع دندانه دار
rack U میله دندانه دار
rack U طاقچه مقر
rack U چنگک جا لباسی
rack U بار بند
rack U نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
rack U شکنجه
rack U چرخ دنده دار
rack U عذاب دادن
rack U رنج بردن
rack U بشدت کشیدن
rack U دندانه دار کردن
rack U قفسه مهمات و وسایل
rack U ردیف
rack U جاکلاهی
rack U توری مشبک اشغال گیر
rack U طاقچه
rack U روی چنگک گذاردن لباس و غیره
rack U قفسه
card rack U جای کارت
rack rent U اجازه تمام سال
rack space U محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
burning rack U قاب باتری
spool rack U جاقرقره
bottle rack U جا بطری
rack rent U اجازه گزاف بستن بر
rack control U نوعی کنترل پروازی غیر دستی
rack and pinion U میله دندانه دار و چرخ دندانه کوچک
plate rack U جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
paper rack U جاکاغذی
rack railway U راه اهن چنگک دار مخصوص عبور از سراشیب
cuvette rack U جاکووتی
hay rack U جای یونجه
hay rack U علف دان
muck rack U کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
ready rack U قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
equipment rack U پایهوسایل
card rack U طاقچه کارت
stamp rack U مهرچرخدندهدار
roof-rack U باربنداتومبیل
toast rack U شیارهایجداکنندهتوستر
go to rack and ruin <idiom> U نتیجه بد حاصل کردن
rack one's brains <idiom> U سخت فکر کردن یاچیزی را بخاطر آوردن
rack one's brains <idiom> U به مغز خود فشار آوردن
spice rack U قفسه ادویه
shoe rack U چنگککفش
to go to rack and ruin U نابودشدن
pipe rack U چنگکپیپ
luggage rack U جایچمدان
shelving rack U قفسه
coat rack U محلآویزکت
trash rack U اشغالگیر
to rack rent U حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
test tube rack U جای لوله ازمایش
rack type cutter U شانه رنده
rack type cutter U اسکنه نوع شانهای
print drying rack U میلهرنگیخشکشونده
pipet tray rack U جا پی پتی
self loading U پرشونده خودکار
self loading U فشنگ گذاری خودکار به طورخودکار پرشونده
loading U بارکنش
loading U خرج گذاری کردن سلاح
loading U بار گذاری
loading U فرفیت
loading U عمل انتقال فایل یا برنامه از دیسک به حافظه
loading U فرفیت بارگیری
loading U بارگیری مهمات درهواپیما
loading U بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
loading U بارگیری
loading U بار محموله
loading U امیختن موادخارجی به شراب
loading U بار
loading U بارگذاری
loading U پر کردن سلاح
breech loading U ته پر
breech loading U پر کردن تفنگ از ته
rail loading U سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
bulk loading U بارگیری مخزن به طور یک جا
bulk loading U بارگیری در مخازن
bill of loading U جواز کشتی
rate of loading U میزان بارگذاری
cease loading U پر نکنید
cross loading U سر شکن کردن بارها
commodity loading U بارگیری کالاهای مختلف
commercial loading U بارگیری کالای تجارتی
commercial loading U بارگیری تجارتی
point of loading U نقطه بارگیری
pre loading U بارگیری اولیه
preload loading U بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
combat loading U بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
cease loading U گلوله را پرنکنید
bill of loading U بارنامه کشتی
base loading U بار اولیه
Loading and unloading. U بارگیری وتخلیه
wing loading U وزن غیر خالص هواپیما تقسیم بر سطح زیر ان
loading door U فشاردر
loading dock U بارگیریبارانداز
loading bunker U بارگیریانبارزغال
loading area U قسمتلودینگ
loading facilities U وسایل بارگیری
loading apron U نوار بارگیری
wing loading U نسبت وزن کل به مساحت یال
up line loading U انتقال یک کپی از یک برنامه
unit loading U بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
truck loading U سربار کامیون
transverse loading U بارگذاری روی پایه
tactical loading U بارگیری رزمی یا جنگی
base loading U بارگیری انجام شده در پایگاه
separate loading U مهمات مجزا
separate loading U مجزا پرشونده
The ship is loading. U کشتی درحال بارگیری است
frequency loading U بارگیری فرکانسی
endurance loading U بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
loading capacity U فرفیت
loading chart U طرح بارگیری هواپیما
loading chart U جدول بارگیری
emergency loading U بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
loading diagram U دیاگرام بارگیری
loading duration U مدت بار گذاری
cycles of loading U دورههای بار
loading for contingencies U کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
dynamic loading U بارگذاری جنبشی
loading capacity U بار گیری
loading bucket U سطل بارگیری
factor loading U وزن عاملی
diffraction loading U منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
density of loading U تراکم پر کردن خرج در لوله تراکم خرج پرتاب
horizontal loading U پر کردن مهمات به طور افقی
diffraction loading U منتجه فشار
horizontal loading U کولاس افقی
horizontal loading U بارگیری افقی کشتیها
indirect loading U بارگذاری غیرمستقیم
lane loading U سربار خط عبوری
frequency loading U بارکنش فرکانسی
loading bridge U پل بارگیری
drift loading U دهانه
loading list U لیست بارگیری خودرو
loading coil U پیچک بار افزای
loading space U فضای قابل بارگیری
loading speed U سرعت بار گذاری
loading station U ایستگاه بارگیری
loading table U جدول بارگیری
loading time U زمان بارگیری
loading tray U سینی پر کن گلوله
magnetic loading U بارگیری مغناطیسی
direct loading U مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
emergency loading U بارگذاری فوق العاده
muzzle loading U سر پر
loading site U محل بارگیری
loading site U سکوی بارگیری
loading scale U مقیاس بارگیری
drag loading U نتیجه کشش بادیا موج انفجار
drag loading U فشار کششی
loading plan U طرح بارگیری خودرو
loading point U نقطه بارگیری
loading point U نقطه سوارشدن
cross loading U مخلوط کردن بارها
loading ramp U راهروی شیب دار بارگیری
loading routine U روال بارکننده
disc loading U نسبت وزن هلیکوپتر به مساحت دیسک رتوراصلی
cross loading U تقسیم بارهای هواپیما
muzzle-loading cannon U بارگیریلولهتوپ
container-loading bridge U پلورودبستههابهکشتی
ammunition loading line U صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
manpower loading chart U نمودار تخصیص نیروی انسانی
bow loading door U درخمشدهمخصوصبار
volumetric loading/density U خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
strength under tangential loading U مقاومت دربرابر عاملهای مماسی
ammunition loading line U خط بارگیری مهمات
block stowage loading U بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
loading on alternate spans U حالت بارگذاری یک در میان در دهانه ها
loading participation in profits U هزینههای مشارکت در سود
deflection under long term loading U خیز ریز بار طویل المدت
multiple loading operating system U سیستم عامل بارکننده چندتایی
cross section of a muzzle-loading cannon U قسمتموربدهانهتوپ
Recent search history Forum search
1معنی کلمه outliner در مکانیک خودرو (اتوبوس)
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com